زندگینامه ورزشی

قهـرمان و  پیشكسوت كشتی‌ خراسـان و ایران

« به نام ایزد بی‌همتـا»
با یاری خداوند متعـال و بزرگ ؛
بنا داریم از این پـس زندگینـامه، خاطرات تلخ و شیرین، حوادث زندگی، مقام‌های قهرمانی، حرفهای دل و خلاصه آن چه خواندنی ا‌ست از پیشكسوتان و قهـرمانان را همـراه با عكس و سایر  مدارك آنان به رشته‌ی تحریـر درآوریم، در این راه جناب آقای مجیـد عباسی ریاست محترم كمیته چاپ و نشر انجمـن كه خود از قهـرمانان با سابقه كشتی و به جهت صفات اخلاقی و پهلوانی مورد علاقه‌ی  وافر جامعـه‌ كشتی می‌باشـد   ما  را همراهی خواهنـد نمود و قرار بر این شد كه هر كدام از پیشكسوتان محترم كشتی كه میـزبان نشست ماهانه می‌شود زندگی‌نامه اش به رشته تحریر درآید .
و این روند ادامه خواهد داشت تا با یاری خداوند بزرگ در پایان كار این مجموعه به صورت كتابی ارزشمند بچاپ رسیده و به جامعه كشتی خراسان بزرگ تقدیم گردد.

شمه ای از خاطرات تلخ و شیرین ورزشی خودم را بشرح ذیل ارائه میدهم :

شبی با حالت خاصی در منزل كنار خانواده نشسته و ذهنم به طرف زندگی ورزشی خودم معطوف شد و تمام دوران كشتی گیری و ورزشی ام در ذهنم مرور میشد بخود آمدم و گفتم چه بهتر كه خلاصه ای از زندگینامه ورزشی و قهرمانی خود را بر روی كاغذ سفید حك كنم تا برای خانواده و دوستان آینده باقی بماند این بود كه قلم برداشته وشروع به نوشتن كردم و با یاد آن خاطرات جوانی وشیرین آن زمان شروع به نگارش نه چندان زیاد بلكه خلاصه ای از زندگی را نمودم.
اینجانب در سال ۱۳۲۹ در شهر مقدس مشهد محله دریا دل در خانواده ای متدین پا به عرصه وجود نهادم من فرزند سوم خانواده بودم كه به علت نزدیكی تولد امام حسن مجتبی پدرم اسم بنده را بنام آقا امام دوم حسن نهاده و باید بگویم كه در دوران طفولیت در همان محل و خانواده های سنتی آن جا زندگی را گذرانده و در سن ۷ سالگی برای كسب علم و دانش در محل دریا دل به مدرسه غفاری كه نزدیك منزل بوده رفتم و بعد از گذراندن دوره ابتدائی رو به دبیرستان نهاده.

ولی در اینجا باید بگویم در محل ما قهرمانان و پهلوانانی بودند كه بنده هر روز آنها را با حالتی خوش و متین و افتادگی میدیدم كه چگونه زندگی می كنند و در میان مردم آن محله چه احترامی و عزتی دارند و این تمرین كشتی و كشتی گیری در درون بنده غوغائی بپا داشت به همین دلیل از مدرسه كه تعطیل می شدیم با هم كلاسیهای خودم تا برسیم به منزل با چندتای آن ها سرشاخ میشدم و كشتی میگرفتم و این شوق روز به روز در من بیشتر و بیشتر می شد تا اینكه با یكی از آنها صحبت كرده و تقاضای مشاوره و كمك نمودم كه یكی از آن پهلوانان مرحوم آقای فرخ تورانی بود كه بنده را نصیحت كرده و به باشگاه تهران جوان كه در محل ما بود معرفی كرد و بنده هم با چند نفر از دوستان و هم كلاسی ها وسایل مختصری برای كشتی تهیه كرده و به باشگاه مورد نظر رفتیم.

در آن باشگاه مربی كه به ما معرفی شد و ما زیر نظر او شروع به تمرینات كشتی و بدن سازی نمودیم پهلوانی خوشنام عاشق و مربی بنام آقای مرحوم محمود قناویز بودند كه ما همگی زیر نظر ایشان تمریناتی را آغاز كردیم چون بنده عاشق این ورزش مردمی و ملی میهنی بودم روز به روز بر دانش و آمادگی جسمانی بنده اضافه می شد و خیلی زود از میان دوستانی كه با هم تمرین داشتیم بنده بیشتر به چشم خوردم و رونقی در این ورزش پیدا كردم.

1
مسابقه انتخابی استان رضا تاج ریزی از بیرجند و حسن وزیر نژاد از مشهد و
داور بین الملل علی تبریزیان

تمام هم و غم مربی ما این بود كه باید مرد بود و با غیرت و عزت و گذشت زندگی كنیم و در كمك به هم نوع هیچ موقع كوتاهی نداشته باشیم كه تمام نصایح سودمند این مرد بزرگ و با مرام در ذهن بنده نقش بسته و سعی در انجام آن كارهای بزرگ به غیر از كشتی داشتم و در مدت كوتاهی كه تمرین میكردم ومسابقه ای در باشگاه بین جوانان انجام شد بنده توانسته بر كلیه حریفان خودم پیروز شوم و نفر اول وزن ۴۸ كیلوگرم آن باشگاه باشم و در همین زمان بنده زیاد میل به تحصیل نداشتم و بیشتر میخواستم كه در بازار و به كار و حرفه صنعتی مشغول شوم با اینكه تمام خواهران و برادران و فرزندانم كه سه دختر دارم همگی تحصیلات عالیه و دانشگاهی دارند ولی بنده به هیچ وجه راضی به ادامه تحصیل نشدم آن هم به علت علاقه زیاد به بازار و ورزش كشتی كه در آن زمان باب بود كه بیشتر ورزشكاران و قهرمانان از افراد آزاد و بازاری بودند من هم به همین منوال این صنعت را انتخاب كرده و از تحصیل باز ماندم خدا را شكر میكنم كه راضی هستم.

38
تیم باشگاه تهران جوان ردیف بالا سمت راست : آقای شاطر، آقای عسگر ناجی قهرمان كشور، آقای شاملو قهرمان استان، حسین ریاحی قهرمان استان و ردیف نشسته آقای حسن وزیر نژاد قهرمان استان

باید بگویم كه بعد از مدتی كه با چند فنون كشتی و آمادگی بدنی باشگاه تهران جوان را با اجازه آقای قناویزی ترك كردم و به باشگاه خیام كه در كوچه مقبل بود و تمامی قهرمانان و پهلوانان در آنجا فعالیت داشتن رفتم و مربی وقت آنجا كسی نبود جز استاد كریم محمدیان كه پدر كشتی خراسان بزرگ بودند و تمرینات خود را در آن باشگاه و با بزرگان كشتی ادامه داده تا اینكه تقریباً به اوج رسیدم ودر همین موقع بود كه باشگاه خیام در سال ۱۳۵۱- ۱۳۵۰ به محل جدید خود در سالن صحرائی فعلی در استادیوم سعدآباد نقل مكان كرد و كلیه كشتی گیران و پهلوانان به آن جا آمدند و تمرینات در محل سعدآباد شروع شد و مربیانی هم غیر از آقای محمدیان در سعدآباد شروع به كار كردند كه منجمله یكی از آنها مرحوم آقای محمد فخرائی بودند كه بنده غیر از آقای محمدیان زیر نظر ایشان هم تمرین میكردم و به شهادت این مربیان عزیز بنده تقریباً كشتی گیر شش دانگی شده بودم كه حال می توانستم در وزن ۵۲ كیلوگرم در مشهد و استان خودم را نشان داده و به مبارزه با بزرگان كشتی وزن ۵۲ كیلوگرم باشم بپردازم.

55
اعضای تیم كشتی تهران و مشهد چهره های شناخته شده آقای سیدعباسی، آقای مؤذی پور، پهلوان وفادار، پهلوان محجوب، و آقای حصاری خبرنگار دنیای ورزش

آغاز مسابقات كشتی

اولین سال مسابقه بنده در باشگاه تهران جوان در وزن ۵۲ كیلوگرم بود كه در سطح همان باشگاه برگزار شد و بنده توانستم بر كلیه حریفان خودم پیروز شده و نفر اول وزن ۵۲ كیلوگرم باشگاه تهران جوان باشم و كاپی هم به عنوان تشویق و مبارزات خوب بنده به من هدیه شد. و مسابقه بعدی بنده مسابقات باشگاههای مشهد بود كه من از باشگاه تهران جوان شركت كرده و با حریفانی مانند : امیر نوربخش، رضا كمالی، بلون، مهدیزاده، و ناصر پاسبان كه در وزن من كشتی می گرفتند مبارزه كرده و همه آنهارا توانستم شكست داده و پیروز میدان شوم.

سال ۱۳۴۸

در سال ۱۳۴۸ در مسابقلت كشتی باشگاه های مشهد از تیم آن موقع كشتی گرفتم و توانستم به مقام سوم این مسابقات دست پیدا كنم چون كه مسابقه بسیار سنگین بود و با حریفانی زیاد كه همگی قهرمان و پهلوان بودند روبرو شدم و با كشتی های خوبی كه گرفتم در بین آن ها قهرمان شدم توانستم مقام سوم باشگاهی مشهد را بدست آورم.
۱-    نفر اول ؟ از لشكر ۷۷ مشهد ۲- قدیر نخودچی از باشگاه پهلوانی ۳- حسن وزیر نژاد از باشگاه تاج

17
سكوی قهرمانی استان نفر اول آقای حسنوزیرنژاد نفر دوم حسن راهرو و نفر سوم حسن احمدزاده

سال ۱۳۴۹

در این سال انتخابی تیم مشهد جهت شركت در مسابقات استانی بود كه بنده در وزن ۵۷ كیلوگرم شركت كرده و توانستم نفراول این وزن شوم و جزو تیم منتخب مشهد قرار گیرم و در همان سال كه مسابقات كشتی انتخابی استان در مشهد برگزار میشد بنده هم در تیم منتخب مشهد بودم كه توانستم در این دوره از مسابقات كشتی های قابل قبول برگزار كنم و به فینال وزن ۵۷ كیلو استان خراسان برسم كه در فینال این مسابقات بزرگ كشتی گیر قوی و صاحب نامی از شهرستان بجنورد كه با هم به فینال رسیدیم.

كسی نبود جز آقای جلال كافی از كشتی گیران مطرح استان در فینال آن مسابقه كه جنگ سخت و پیكاری مردانه بود بعد از ۹ دقیقه تلاش و كوشش بسیار بنده نتوانستم به این حریف قوی و صاحب نام پیروز شوم و به مقام دومی آن مسابقه بسنده كردم و باخت بنده هم با امتیاز خیلی كمی بود كه دیگر كاری نمیشود كرد حال اینكه روز سختی برای بنده با این شكست رقم میخورد ولی به این نتیجه رسیدم كه به كشتی گیری كشتی را واگذار كرده ام كه لایق آن پیروزی و مرد پر تلاش كشتی خراسان بود.

2
مسابقات كشتی باشگاهی بین حسن وزیرنژاد و محمد روحانی به داوری آقای حسن عبدالهی

حریفان كشتی در دوران فعالیت من

 من با چندین كشتی گیر صاحب نام و پهلوان در ایام مبارزاتم كه از سال ۱۳۴۵ تا ۱۳۵۲ ادامه داشت عبارت بودند از :
حریفان خراسانی : حسین عبدالهی، كریم زرینی، قدیر نخودچی، علی معرب، محمود قشنگ، حسن عابدیان، تاج ریزی و چند پهلوان دیگر، حریفان خارج از استان : آقایان بنی اله قاضی از تهران- رمضان خدر از مازندران- غلامرضا عسگری از تهران- محسن فرح وشی از تهران- محمد اسدی از تهران- فرجامی ازمازندران- جعفر علیجانی از مازندران، كه همگی آنها بیشترین نفرات تیم ملی ما را تشكیل می دادند و بعضی از آنها قهرمان آسیا و جهان شده اند.

مسابقاتی كه برای من ارزشمند بود

 در سالی كه یك تیم كشتی از آمریكا به ایران بعد هم به مشهد آمده بودند و در این جا دو شب مسابقه تیم به تیم داشتیم بنده هم منتخب تیم كشتی مشهد در وزن ۵۷ كیلوگرم شركت داشته و با حریفان آمریكائی خودم مبارزه جانانه ای انجام دادم.این مسابقات كه در سالن مهران مشهد برگزار میشد و تماشاچی زیادی هم برای دیدن این مسابقه خارجی آمده بودند و سالن مهران مملو از تماشاچی مشتاق مشهدی بود تیم مشهد در مقابل تیم آمریكا صف آرائی كرده و به مبارزه پرداختیم این مسابقات كه در دو شب برگزار شد و من در هردو شب توانستم به یاری خداوند متعال بر حریفان آمریكائی خود پیروز شوم ودستم به عنوان نفر برتر بالا برود و این كه این مسابقه دوستانه برای بنده ارزشمند است به خاطر این است كه با كمك خداوند متعال و یاری امام هشتم توانستم حریفان آمریكائی را شكست داده و خجالت زده مردمی كه برای تشویق آمده بودند نشوم با غرور، عزت فراوان صحنه مسابقه را ترك نمایم.

خدمت سربازی

 در مهرماه سال ۱۳۴۹ به خدمت مقدس سربازی فراخوانده شدم كه با رفتن به خدمت به استان كرمان برای آموزش دوران سربازی  به مدت سه ماه كه بنده در پادگان كرمان مشغول خدمت بودم مسابقات باشگاهی كرمان برگزار شد كه تیم پادگان نظامی هم در این مسابقات شركت نمود و بنده هم جزو تیم منتخب پادگان نظامی در وزن ۵۷ كیلوگرم شركت داشتم و با یاری خداوند بزرگ توانستم برتمام حریفان باشگاهی این شهر پیروز شوم و گردن آویز طلا را به دست آورم و در سكوی اول این مسابقات قرار بگیرم.

59
عده ای از داوران و كشتی گیران به اتفاق رئبس فدراسیون وقت آقای محمدعلی صنعت كاران و داور بین المللی آقای رزقی در عكس حضور دارند

دنباله خدمت سربازی

بعد از سه ماه آموزشی برای بقیه خدمتم به لشكر ۹۲ اهواز منتقل شده و در شهر اهواز به خدمت سربازی مشغول شده و روزگار میگذراندیم مسابقات بین تیم های ارتش و پادگانهای اهواز برگزار شد كه بنده هم در این مسابقات شركت كرده و توانستم بین پادگان های خوزستان مقام اول وزن ۵۷ كیلو را بدست آورم و جزو تیم لشكر خوزستان برای مسابقات كل ارتشهای كشور آماده باشم كه در این مسابقات با تلاشی كه داشتم توانست بین تمام نیروهای ارتش كشور به مقام سوم برسم و بر روی سكوی سوم ارتشهای كشور قرار بگیرم.
نفر اول از پادگانهای شیراز، نفر دوم از پادگانهای تهران و نفر سوم بنده از پادگانهای اهواز بودم.

پایان خدمت مقدس سربازی

 بعد از اتمام خدمت سربازی به شهر و وطن خود بازگشتم و دوباره خواستم كه به تمرینات كشتی بپردازم به علت پاره ای از مشكلات خانوادگی نتوانستم به این تمرینات رفته و ورزش را دوباره شروع كنم باید بگویم كه از سال ۱۳۴۹ تا ۱۳۵۴ بطور كلی از صحنه مسابقات و كشتی دور بودم و هیچگونه فعالیت ورزشی نداشتم.
مسابقات چند جانبه در بهشر مازندران حریف حسن وزیرنژاد با پهلوان خدر در معرفی تیم ها

سال ۱۳۵۵

در این سال پس از گذشت چند سال دوری از ورزش و پس از سبك شدن گرفتاریهای خانواده دوباره به تمرین كشتی روی آورده و با تمام توان به تلاش و كوشش پرداختم و در عرض چند ماهی توانستم دوباره آن آمادگی نسبی را در كشتی پیدا كنم.
در همان سال ۱۳۵۵ در مسابقات كشتی بزرگ استان شركت كرده و توانستم بر كلیه رقیبان پیروز شوم و نفر اول وزن ۵۷ كیلو مشهد و در تیم منتخب این شهر قرار بگیرم و آمادگی پیدا كنم تا خودم را در مسابقات استانی آزمایش نمایم و باید عرض كنم كه در این مسابقه انتخابی مشهد توانستم از سد پهلوانانی همچون مثل آقای راه رو كه قهرمان المپیك تیم ناشنوایان جهان بود و محمد خانی از قهرمانان خوب استان را شكست دهم و منتخب تیم مشهد شوم.

سال ۱۳۵۵

مسابقات انتخابی استان خراسان برای شركت در مسابقات قهرمانی كشور كه این مسابقات در مشهد مقدس برگزار شد و بنده هم جزو تیم مشهد در وزن ۵۷ كیلوگرم باید مبارزه میكردم مسابقه سختی برای من در برابر بزرگانی همچون آقای جلال كافی از بجنورد، تاج ریزی از بیرجند، علی مسگری از شیروان بود كه توانستم بر همه این عزیزان پیروز شوم وبر سكوی اول استان خراسان قراربگیرم ولی متأسفانه در تمرینات فشرده ای كه برای آمادگی جهت مسابقات كشوری داشتیم یك شب دچار آسیب دیدگی شده و نتوانستم تیم خراسان را همراهی نمایم و از این مسابقه دور ماندم و نفر دوم مرا به مسابقات قهرمانی كشور فرستادند همین شد كه برای همیشه از صحنه مسابقات كشتی و تمرینات این ورزش مردمی و پهلوانی كناره گیری نمودم واین كار برایم بسیار سخت بود.

21
مسابقات كشتی در باشگاه راه آهن مشهد حسنوزیرنژاد و امیر كامرانی

كلاس داوری

 باید عرض كنم چون كه علاقه خاصی به كشتی و كشتی گیری داشتم تصمیم بر این گرفتم كه در كلاسهای داوری و مربیگری شركت كنم تا از این راه بتوانم دین خود را نسبت به كشتی و جوانان این شهر و استان ادا نمایم.
با خبر شدم كه كلاس داوری درجه ۳ كشتی در مشهد برگزار شده بنده هم با تمام علاقه به این ورزش در این كلاس شركت كرده و نام نویسی نمودم این كلاس در سالن مهران زیر نظر آقای رزقی كه یكی از داوران ممتاز بین المللی بودند مدرس كلاس استاژ این داوری را بعهده داشتن كه از تهران به مشهد آمده تا این كلاس را تشكیل و به داوران حاضر در این جمع آموزش داوری داده و حكم داوری برای قضاوت كردن در مسابقات شهر و استان خود بدهند من هم كه یكی از این شركت كننده بودم توانستم با موفقیت این دوره را به پایان برسانم  و حكم داوری درجه ۳ كشور را دریافت دارم و بعد از این كلاس با لباسی سفید داوری در مسابقات كشتی باشگاه و شهر و استان قضاوت كنم و بنده این راه را انتخاب كردم و مدارج داوری را تا ممتاز ملی طی نموده و بعد از چند سالی از قضاوت به علت گرفتاریهای روزمره و گذشت سن داوری برای همیشه از جرگه داوران و قضاوت كنندگان بازنشسته شده و بقیه زندگی را در كنار مسابقات و به تماشا نشستن این هنر زیبا و ورزش پهلوانی نظاره گر هستم و جزو انجمن پیشكسوتان كشتی در كنار همكاران و یاران روزگار را می گذرانم.

24

كشتی گیران باشگاه راه آهن در اوایل تمرین به اتفاق پهلوان حاج احمد وفادار

موقعیت در هیأت كشتی

 در سال ۱۳۵۹ انتخاباتی در هیأت كشتی خراسان انجام می شد تا نماینده ای برای كشتی خراسان انتخاب شود كه بنده هم در این انتخابات شركت كرده و جزو نمایندگان هیأت كشتی خراسان شدم و مدتی هم با دیگر دوستان در پیشبرد كشتی استان فعالیت های زیادی داشتم ولی به علت ناهماهنگی در هیأت تصمیم بر این گرفتم كه از این گروه جدا شوم و از این سمتی كه داشتم كناره گیری نمایم و در خدمت خانواده روزگار را بگذرانم كه تا به حال هم به همین منوال بوده است.

تشكر و قدردانی

 به جا است كه در این زندگینامه ورزشی خودم از زحمات پدر و مادرم كه برای بنده زحمات فراوانی كشیده و همیشه باعث تشویق بنده شده اند تا مرا به این امر پهلوانی وورزشكاری سوق دهند كمال تشكر را داشته باشم و تقاضای آمرزش از خداوند یگانه خواستار باشم و خداوند بزرگ آنها را رحمت كرده و قرین لطف مرحمت خود نماید و این را بدانند كه همیشه و همه وقت دعاگوی آنها هستم.

34
مسابقات باشگاه تهران جوان نفر اول كه جایزه خود را از آقای علی حسینی
رئیس باشگاه دریافت می كنم.

یك خاطره خوش

 یك دوره مسابقات در مازندران انجام شد كه تیم استان خراسان هم در آن مسابقه حضور داشت و بنده نیز عضو این تیم بودم و در وزنی كشتی میگرفتم كه پهلوان خدر هم در همان وزن ما بود از قضای روزگار بنده كه تقریباً كشتی گیر جوان و كم تجربه ای بودم با آقای خدر كه پهلوان و با تجریه وعضو تیم ملی كشتی ایران نیز بود با یكدیگر روبرو شدیم من میدانستم كه این كشتی را باید واگذار كنم چون همان طوری كه گفتم ایشان خیلی پهلوان بود بنده هم جوان ولی جویای نام و از آمادگی نسبی خوبی برخوردار بودم.
مسابقه كه شروع شد بنده سعی در حمله داشته و خواستم كه از حریف عقب نباشم و یورش و حملات از من بود اتفاقی كه در این كشتی افتاد آن بود كه تمام تماشاچیان مازندرانی مرا تشویق میكردند چون بنده با تمام تلاش و توانم به این كشتی گیر تیم ملی حمله كرده و مانع از اجرا شدن فن از طرف او میشدم تا اینكه مسابقه به پایان رسید و هر چند كه بنده بازنده این میدان بودم و تلاش و كوشش من باعث شده بود كه تماشاچیان مرا تا آخرین لحظه كشتی تشویق نمایند این مبارزه برای بنده خاطره خوشی بود كه با یك پهلوان نامی ایران كشتی گرفته و مورد تشویق حاضرین مازندرانی بودم این شجاعت ومبارزه برای من خیلی مهم و شورانگیز بود كه هیچگاه فراموش نمیشود و همیشه در ذهنم ماندگار است.

28
تیم راه آهن به داوری حسن وزیرنژاد و حسین تام

خاطره شیرین من

 در سال ۱۳۵۷ در مشهد مسابقه ای بین تیم كشتی مشهد وكشور آمریكا برگزار شد كه من هم در وزن ۵۷ كیلوگرم عضو تیم منتخب مشهد بودم و برای خراسان كشتی میگرفتم در این مسابقه توانستم بر حریف آمریكائی خود پیروز شوم و دست من به عنوان نفر برتر بالا برود و چند تا از افراد تیم هم به این كشتی گیران آمریكا كشتی را واگذار كردند لذا بعد از آن بنده با كشتی گیر آمریكائی مسابقه داشتم و توانستم وی را شكست دهم این برد خوب من از حریف آمریكائی باعث شور و شوق تماشاچیان قرار گرفت و عده زیادی از دانشجویان دانشگاه مشهد كه برای تشویق و دیدن این مسابقه در سالن حاضر بودند و كشتی زیبای مرا با آمریكا دیدن شروع به تشویق كرده وارد صحن سالن شده و مرا روی دستهایشان بلند كرده و دور تشك گردوندن و شعار ایران ایران سرداده بودند كه این صحنه زیبا در این مسابقه هیچگاه از ذهن بنده پاك نمیشود همیشه آن شور و هیجان مردم را در خود حس می كنم.

خاطره ای دیگر

 در یك مسابقه ای كه رضا تورانی برادر كوچك پهلوان فرخ تورانی در وزن بنده كشتی میگرفت و ضمناً با خانواده تورانی هم محله بودیم به هر حال از بد روزگار با رضا تورانی در وزن ۵۷ كیلوگرم با هم مسابقه داده من ایشان را با امتیاز چهارده بر دو برده و پیروز شدم و به عنوان فرد برتر دست بنده بالا رفت وقتی كه از تشك كشتی بیرون آمدیم چونكه عرض كردم دو نفر ما با هم، هم محله و همبازی بودیم كنار همدیگر نشسته ومشغول صحبت وپوشیدن لباس شدیم كه به یك آن سر و كله پهلوان فرخ تورانی پیدا شد بدون اینكه صحبتی كرده یا خسته نباشید گفته باشد از روی تعصب و علاقه ای كه به برادر و كشتی داشت یك چك قرص و محكم توی گوش برادر كوچك خودش رضا تورانی نواخت كه ایشان سرش را پائین انداخت و به صورت برادر نگاه نكرد وشرمنده شده بود كه چرا كشتی را باخته و بعد از چند دقیقه از این جریان گذشته بود كه چشمش به من افتاد و از بنده پرسید شما برادر من را در كشتی بردی من هم كه نوجوانی بیش نبودم با ترس و لرز گفتم آره ، در انتظار بودم كه چكی هم توی گوش من بزند خودم را جمع وجور كرده بودم كه شاید بتوانم از دست او فرار كنم كه كتك نخورم در همین حال بودم كه پهلوان فرخ به طرف من آمد و دست در جیب خود كرد و یك اسكناس بیست تومانی از جیبش بیرون كشید و به بنده داد و مرا تشویق كرد كه تو بچه محل ما هستی باید خوب كشتی بگیری پهلوان این محله شوی كه این جایزه نقدی و نصیحت ایشان همیشه در گوش بنده طنین انداز بود و سعی در این داشتم كه هیچ موقع در كشتی كم نگذارم و همیشه بتوانم پیروز میدانها شوم.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

پنج × 5 =