عيبي نبود جامعه مردان پرخون                                          خـون نـقـش و نـگار جـامـه مـردان است

بايد بگويم كه بنده در ارديبهشت سال ۱۳۱۴ در مشهد در خانواده اي متدين و تقريباً پرجمعيت كه بنده فرزند ششم اين خانواده بودم پا به عرصه وجود گذاشتم و نامم رضا شد. يادم هست كه در سن ۷ سالگي در دبستان شرافت كه نزديك محل سكونت ما بود شروع به تحصيل كرده و بعد از دوران ابتدائي به دبيرستان شرافت در سيكل اول آن موقع شروع به تحصيل علم و دانش كرده كه بعد از سيكل اول كه تقريباً پايان كلاس سوم دبيرستان آن زمان محسوب مي شد كم كم وارد كار در بازار و در مغازه پدرم كه قماش فروش بود مشغول كار شدم و بعد از مدتي از كار قماش فروشي كه زياد علاقه نشان ندادم به تجارت فرش رفته و در اين شغل كه هنوز هم مشغول همين كار هستم و تجارب زيادي در بازار و در فروش و انواع قالي پيدا كرده و در تشخيص بعضي از انواع قالي و قاليچه را از تجارب بنده استفاده مي كنند و نقش و نگار بافت و ديگر مسائل آن را از من مي پرسند كه من هم با تمام وجود و آگاهي آنها را در شناخت آن جنس راهنمايي مي كنم

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

14 + یازده =